فضای استارتاپ ها همیشه با ابهام شروع میشه و همراهش هم هست. کسانی که تحمل ابهام بالاتری دارند در این حوزه موفق ترند. این تحمل در تمام مراحل زندگی نیاز است مثل یادگیری زبان، سرمایه گذاری و …
آمارها نشان میدهد گروههای استارتاپی که از منتور استفاده کردهاند تا ۵/۳ برابر توسعه بیشتری داشتهاند و تا ۷ برابر هم از نظر مالی و سوددهی پیشرفت داشتهاند. ٪۷۰ صاحبان استارتاپها اعلام کردهاند که تصور ذهنی و پیشبینیهایی که قبل از داشتن منتور داشتهاند درست نبوده. همچنین ٪۵۰ خلاقیتها در حوزه استارتاپها با شکست مواجه میشود و ٪۲۰ استارتاپ هایی که توسط افرادی اداره می شود که قبلا شکست خوردهاند، شانس موفقیت بیشتری دارند. این موضوع نشان میدهد کسی که شکست خوردهاند بیشتر میتواند از فضای ابهامی درس بگیرند.
در نتیجه کسانی که میخواهند وارد فضای استارتاپ شوند باید بدانند خیلی وقتها نمیتوان موارد را پیشبینی کرد. اما کسانی که عاشق واقعی کارشان باشند حتی از شکست هم لذت میبرند. مثل اینکه یک معامله گر حتماً با شکست هم روبرو میشود.
مسئله مهم بعدی، تعصب است. افرادی که میخواهند در حوزه استارتاپ فعالیت کنند نباید تعصب به ایده و طرح شان داشته باشند. تعصب ضربههای سنگین میتواند بر کسب و کار ما وارد کند. هر چند اعتقاد به موفقیت در روحیه یک کارآفرین امر مهمی تلقی میشود اما اصرار و پافشاری بر اجرای یک روش و جلوگیری از یادگیری و دریافت بازخورد در راستای تغییر یا بهبود روشها احتمال شکست را بالا میبرد.
در بین موفقیتهایی که حاصل شده و آمارهایی که وجود دارد، افراد موفق به ۳ عامل توجه داشته اند:
بازار: بازار همیشه بر اساس عرضه و تقاضا پیش میرود و بحث تقاضا بسیار مهم است. زمانی که فرد ایدهای دارد، ممکن است با تعصب به آن نگاه کند چون خالق اثر است. اما همین تعصب فرد را دچار مشکل میکند و باید بدون تعصب بود و تقاضا و واقعیت را در نظر گرفت.
علاوه بر این وابستگی نیز باید بررسی شود. یعنی چه مقدار میتوانند از شما محصول دریافت کنند.
محصول: در حوزه محصول ما با اشباع مواجه هستیم و مشتریها انواع محصول را دریافت کردهاند و راضی کردنشان به محصول دیگر کار بسیار سختی است.
رقابت به شدت سخت شده است و باید در این حوزه نوع خاصی از رضایتمندی را ایجاد کرد یا اصلا سبک جدید از رضایت را به وجود می آورند و بر اساس آن محصول ارائه میدهند.
درآمدزایی: استارتاپهایی موفق هستند که در این زمینه نیز فعالیت داشته باشند.
محصول اگر بخواهد به شکل کسب و کار پیش برود باید سود بدهد.
سود: میزان فروش * حاشیه سود
حاشیه سود: با کاهش هزینهها و بهینهسازی روشها به دست میآید.
میزان فروش: باید میانگین فروش را بالا برد و تعداد معاملات را بیشتر کرد.
برای هر محصول یک سری مشتری بالقوه داریم که با یک نرخ تبدیل، به مشتری واقعی تبدیل میشوند.
باید روی نرخ تبدیل کار کرد تا تعداد مشتریان واقعی افزایش یابد. در کنار این لازم است تعداد مشتریان بالقوه را نیز افزایش داد